تاریخ انتشار : بهمن 1391
سال اول دبیرستان بودیم با اردوی مدرسه میخواستیم بریم مشهدتوراه تویه جاده خطرناکی لاستیک جلو اتوبوس پنجر میشه(شانس اوردیم توگردنه کوه بود و اتوبوس بادنده سنگین میرفت)خلاصه بعد از یه نیم ساعتی که تعویض چرخ تموم شدمنم یهو جو گیرشدم و بلند گفتم”یه صلوات بلند ختم کن”داشنم آب میشدم آخه هیچ کس صلوات نفرستاد
خخخخخ