تاریخ انتشار : بهمن 1391
یکی دیگه از فانتزیامم اینه که یه روز با لامبورگینیم برم دمه دبیرستان دخترونه D:
بعد که دارم به دخترا تیکه میندازم یدفه عزراییلو ببینم و الفاتحه!
بعد خودمو تو جهنم ببینمو با کلی اصرار که خدایا یه فرصت دیگه به من بده!
یهو اون دختری که بهش تیکه انداختمو ببینم که داره بهم میگه:بگو غلط کردم تا برگردی!
منم بگم:
نه!من هیچ وقت برای زنده موندن اصرار نکردم!
بعد اونم یهو تو آتیش محو شه و منم عینه سگ تو آتیش بسوزم!
بععععععله!
به این میگن مرد سربلندی!
آتیشو به معذرت خواهی ترجیح میدم!