*********(!!!)علامت اختصاصی abas_m223
یکى از فانتزيای معکوسم اينه كه سر مبحث هندسه در حالی که گوشیم دستمه دارم واسه 4جوک پست میذارم استاده گیر بده بگه عباس یا پاشو بیا این سوالو حل کن یا حذفی منم که هیچی بلد نیستم برم پای تخته با رقص بگم: سر زنگ هندسه ميگم اين درسا بسه، كاشكى اين زنگ بخوره دل به دلدار برسه,دل به دلدار برسه !!!بعد بچه ها همه دست و جیغ , استاده هم تا بخواد لیست رو برداره از كلاس حذفم كنه لیستو از رو میزش بردارم و با تشویق بچه ها خرشم از موهاش بگیرم سرشو بکوبم به دیوار و بگم به ما نمیخوری کوچولو.....بعدش در حالی که تقریبا جنازش رو دارم رو زمین میکشم می برم سمت مثلث برمودا بگم حال کردی دستتو خوندم؟؟؟بعد استادمون بگه:خوب دست منو خوندى منو بدجورى سوزوندى منو مثه يه برده كجاها كه نكشوندى!!!(دهه شصتیا این آهنگو یادشونه)
برای اولین بار زنده موندم تو فانتزیام,واسه خودم هم عجیبه!!!