تاریخ انتشار : بهمن 1391
یکی از فانتزیام اینه که
تو مترو با رقیبه عشقیم حرف بزنم بعد از قضا عشقمم تو واگن قبلی باشه صدامو بشنوه من خیلی ناراحت باهش حرف بزنم بگم که مراقبش باش اگه گریه کرد دسشو بگیر ازگرسنش شد براش پاستیل بگیر دوست داره ... همین جوری که دارم میگم برسمو پیاده شم عشقمم دنبالم داد بزنه محمد محمد منم خیلی بی اعتنا نزدیک افق شم برا محو شدن ... ... ... ... بعد یبینم اون ور تو افق چه خبره پشیمون بشم بر گردم با عشقم سالیانه سال با خوبیو خوشی زندگی کنم :)