دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 46515

تاریخ انتشار : بهمن 1391

یادش بخیر قضیه ماله 19 سال پیشه
با بابام رفته بودم سینما ازین فیلمای اکشن که دهه 60هه یادشون میاد
تو فیلم یکی از همین نینجا ها بود از اسبم تند تر میدویید من جو گیر شده بودم فکر می کردم بروسلی شدم با دیدین این فیلمه
بده فیلم که داشتیم بر میگشتیم نزدیکای خونه بود به بابم گفتم می خوام پیاده شم با دو بیام ماشینو نگه دار...
بابای مام از ما جوگیر تر شده بود گفت باشه پسر گلم
آقا تا ما پیاده شدیم که بدوییم از ماشینه بابام بزنم جلو ,یهو این بابا ما گازشو گرفتو دد بررو..
من یه 2 دقیقه ای دوییدم خسه شدم
تا اومدم دیدم من اصلا" اینجا رو بلد نیستم.هاجو واج مونده بوودم حالا بابا مام شوماخر شده بود غیبش زده بود..
خلاصه 2 ساعت طول کشید که خونمونو پیدا کنم
با چشای اشک آلود رفتم خونه بابای مام عینه خیالش نبود داشت فیلمو نقد میکرد واسه خانواده.