دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 46233

تاریخ انتشار : بهمن 1391

%yourghon%
این دیگه خیلی ضایعس.خدا از این صحنه ها قسمتتون نکنه.داشتم میرفتم سرکار شاد و شنگول از اتوبوس پیاده شدم.(از ایستگاه اتوبوس تا سرکار باید هفت هشت دقه پیاده راه برم).تو راه یه دختر(از اون خشگلاش)جلوم بود.خلاصه تو راه هر تیکه ی که بلد بودیم به این انداختیم.داشتم میرسیدم سرکار دیدم اینم داره میره طرف سرکارما.بعععله رفت دقیقن سرکار ما.منم پنج دقه بعدش رفتم تو.یه دفعه دیدم سرپرست کارگاه میگه آقا محمد ایشون خانوم عباسی هستن قراره از امروز تو بخش شما کار کنه،هواشونو داشته باشید تا راه بیفته.خلاصه هنوزم که هنوزه روم نمیشه بیشتر از یه سلام علیک باهاش حرف بزنم.