دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 46206

تاریخ انتشار : بهمن 1391

سرما خوردم رفتم شربت اسپکتورانتزجگ گرفتم صب یه قاشق خوردم بعدش ظهر که اومدم یه قاشق دیگه بخورم مامانم میگه خو پسرم همشو یه جا سر بکش دیگه خونه ریخت و پاش میشه پرتش کنیم بره...!!!
من (!_!)
عزراییل(^_^)
گوذزیلاها(^_^)
گلبول های سفید بدنم(^_^)
برنامه ابر انسان ها(^_^)
معده بدبختم(*.*)
خو مادر من میخوای شربت رو با شیششش بکنم تو حلقم که دیزاین خونه خراب نشه نمیدنم چرا بعضی مواقع این توهم رو برای من ایجاد میکنی که فرانکیشتینم .....خدا رو شکر خدارو صدهزار مرتبه شکر که امپولا خونمون تموم شده و دکتر تجویز نکرد.بزنیدلایک و به افتخار هر چی مادر زحمت کشه که رو مخ آدم قدم میزنن