دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 46020

تاریخ انتشار : بهمن 1391

عاغا من آخر داستان اين فيلم زمانه رو بازنويسي كردم يه جور كه حتي نويسنده فيلم فرار از زندان نمي تونه اينجوري بنويسه !خب شروع ميكنم : اول از بهزاد شروع ميكنم ! بهزاد با دختر عموش به تفاهم نميرسه و عموش بنا به دلايلي از ارث محرومش ميكنه و بهزاد مجبور ميشه كه معتاد بشه و در آخر جنازه شو تو جوي آب پيدا مي كنند ! شوهر خواهر بهزاد از خواهر بهزاد طلاق ميگيره (چون بچه دار نميشده و مي بينه كه از كارخونه و پول خبري ني ) و ميره با خواهر ارغوان (هما)ازدواج ميكنه و خواهر بهزاد از غصه تيغو بر ميداره و رگشو ميزنه با اين وجود پدر ارغوان با مادر بهزاد ازدواج ميكنه و برادر ارغوان (سينا) با دختر عموي بهزاد (روانشناسه )ازدواج مي كنه ! حالا خود ارغوان به دكتر داوودي جواب رد ميده و ميره با اون دكتره بود كه عاشق بهاره شده بود (كه خارج بود) ازدواج ميكنه ! آها راستي اون وكيله كه ارغوان اول باهاش كار ميكرد منشيشو عوض ميكنه و خانم شيرزاد (ساختمان پزشكان) مياره با همون ازدواج ميكنه! تمام !