دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 46002

تاریخ انتشار : بهمن 1391

سیزده بدر با بچه ها (سه چهارتا ماشین بودیم) رفیم که سیزده رو بدر کنیم. حدود ساعتای ده برا صبونه کنار یه ساحل که کنارش کلی سنگ بزرگ بود زدیم کنار. صبونه رو که خوردیم رفتم توپ دوستمو اوردم که یخورده بازی کنیم. بازی که تموم شد دیدم یکی از بچه ها رو یکی از اون سنگاست و داره با خودش حال میکنه . منم شیطون گفتم چیکار کنم ؛ یهو صداش کردم گفتم توپو بگیر بعد توپو جوری انداختم که مجبور شه واکنش (واکاشی زومایی) از خودش نشون بده. چشتون روز بد نبینه این پسره از خود بیخود شد و برا گرفتنش جوری سر خورد که شانس اوردم ضربه مغزی نشد. شانس اوردیم لباس اضافه همراهمون بود.
نتیجه گیری: ادم نباید به هر نحوی موجبات شادی رو فراهم کنه.