تاریخ انتشار : بهمن 1391
امروز دیدم مامان خانوم نگرانه ...استرس داره ...پریشونه ...
طاقت نیاوردم دیگه رفتم ازش پرسیدم مامانی چیه ؟؟؟ چرا انقد کلافه ای؟؟؟
گف: هیچی وحید ... داریم با بابات اس ام اس بازی می کنیم... الان نوبت منه نمیدونم چی براش بفرستم!
الهی خودم فداش شم خدااااااااااا