تاریخ انتشار : بهمن 1391
مهمونی بودیم ، آخر شب بود می خواستیم برگردیم خونه ، بابام داشت خمیازه می کشید ،
مامانم به بابام: تا دهنت بازه روژین رو هم صدا بزن !
بابام : سر شام که بهت گفتم تا آرنجت خمه واسه منم آب بریز یادته؟ خودت صداش بزن!!!
همچین مامان و بابای انتقام جویی دارم من