دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 44436

تاریخ انتشار : بهمن 1391

عاغا سوم دبیرستان هنوز مخمون نقص (نقز،نغص،نغز،نقس،نغس و...) فنی داشت داشت روزا اول مدرسه با برا بچ تو نیمکتای آخر نشسته بودیم منم یه فندک با خودم آورده بودم سر کلاس (واسه چراغ قوه ی تهش) آقا نمیدونم چی شد یهو چراغش رو روشن کردم تو چشای دبیرمون ......
چشتون روز بد نبینه اومد گفت اون چیه دستت بود منم می خواستم بدم رفیقم بگیره یواشکی نامردی کرد نگرفتش منم آروم گذاشتمش زیر نیمکیت... اومد منو گشت از پشت نیمکت ، زیر اونم گشت اما ندیدش (البت فک کنم) ول کرد رفت . همه گفتن دمت گرم بابا ..
منم جو گیر شدم یه بار دیگه نورشو انداختم تو چشش ... آقا این دفعه دبیره اومد گفت این فندکاش به درد نمیخوره زود باتریش تموم میشه ... من یکی بت میدم که تا آخر سال نورشو بندازی تو چشمه من ..........
من تو اون لحظه :((((((
برا بچ :O-
فندک خالیه من X-(
فندک دبیر :-O
اتمسفر موجود در کلاس :-|