دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 44353

تاریخ انتشار : بهمن 1391

یه بار خونه تنها بودم رفتم سر یخچال دوتا کیوی برداشتم که بخورم ;یه لحظه جو منو گرفت اومدم مثله این دلقکا چندتا توپو با یه دست میندازن بالا و میگیرن(فهمیدین که؟!)بکنم که یکی از کیویا افتاد رو زمین ،منم اومدم اون یکی دیگرو بگیرم پام رفت رو یکی رو زمین و له شد(نامرد فکر کنم اندازه ۲ تا هندونه آب داشت هر قسمتو که نگا میکردی پر از آب کیوی بود!) حالا اون یکی دیگم از شانسه من صاف رفت افتاد تو قابلمه آبگوش (اینم خودم درشو برداشته بودم)دیوار پر از آبگوشت شد. حالا اومدم تمیز کنم از شانسه ما هم تلفن زنگ خورد هم آیفون،منم که تسلیم شده بودم درو باز کردمو خودمو آماده هر اتفاق ناگواری کردم ! اونام من بدبختو هر جور تونستن تحقیر کردن و هی میگفتن حداقل میموندی این پت(داداشم)هم میومد مت(خودم)!
ازون روز به بعد شدم سوژه فامیل هرجا میشینم بهم کیوی میدن و ......