تاریخ انتشار : بهمن 1391
مثل همیشه داشتم تو حموم با صدای بلند(صدام بد نیست) ترانه میخوندم.تموم شدم.تا اومدم بیرون دیدم(فاجعه) دختر و خانوم همسایمون اومدن خونمون
(ینی همشو شنیدن؟)
خانومه برگشت بهم گفت:امیدجان چه صدای خوبی داری
منو میگی از خجالت میخاستم سرمو بکوبم به دیوار
مامانمم غش کرده بود از خنده