دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 44233

تاریخ انتشار : بهمن 1391

چن سال پیش رفته بودیم شهربازی,بعد من باخواهرم رفتیم ترن هوایی سوارشیم,بعد کلی چونه زدن جلوی کابین چهار نفره نشستیم,اولش کلی ذوق کردیم,اولین سربالاییو رف بالا خودمو اماده کرده بودم باتمام توان جیغ بزنم وقتی سرپایینی میرفت همه جیغ میزدن ولی من صدام در نمیومد,باد میخورد تو صورتم نفسم بند اومده بود,چشمتون روز بد نبینه وقتی رف سربالایی همه ساکت شده بودن حالا من: عرررررر....,خواهرم شوکه شده بود,بقیه م فک میکردن دارم مسخره بازی میکنم,خلاصه یه وضی بود خواهرم ک توبه کرد با من سوار وسیله بازی شه,خخخخخخخخ,اینطور ادم شوکه کنیم من....خخخخخ