تاریخ انتشار : بهمن 1391
داداشم از دوران سربازیش تعریف میکرد :
تو پادگانشون رفته بود دستشویی بعد از رفع حاجت(من چقد باادبم) آفتابه رو ور میداره !!! از قذا ( قظا. قذا قضا. غزا) به جای آب توش بنزین بود
داداشم تا صبح داشت از درد و سوزش همچون مرغ سر کنده بال بال میزد !!!!!