تاریخ انتشار : بهمن 1391
سربازیمو افسر راهنمایی رانندگی بودم. یکی از چهارراه رد میشد گوشیشم دستش. تا منو دید انگار عزراییل دیده! یهو انگشت اشاره همون دستشو سه سانت فرو کرد داخل گوششو شرو کرد چرخوندن. منم که خندم گرفته بود گزاشتم رد بشه. کوفتی چهرش موقع گوش خاروندنش خیلی واقعی بود!