دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 43727

تاریخ انتشار : بهمن 1391

دو شب پیش ساعت دو از سرکار برگشتم اومدم 4 جوک ناگهان قهقهه شدیدی زدم یکدفعه مادرم از خواب پرید درحالی که زیرلب دعا میخوند به خیال اینکه زلزله اومده در حالی که به سوی در میرفت داد زد همه بیاید بیرون من هم در حالی که نمیتونستم خنده خودمو کنترل کنم گفتم چیزی نیست تا فهمید من پشت کامپیوترم قضیه رو فهمید اروم ساکم را داد دستم وبفرما بیرون مجبور شدم تا صبح تو ماشین بخوابم فکر کنم اخر این 4جوک ما رو کارتن خواب کنه