دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 43379

تاریخ انتشار : بهمن 1391

الان نقش بخاری رو تو خونه دارم از بس که تب دارم..
خواهر کوچولوم"22سالشه،اما ته تغاری ها همیشه کوچولو می مونن" اومده دستشو گذاشته رو پیشونیم میگه: اوه اوه سوختم ، چرا انقد تو داغی؟ چرا صدات در نمیاد؟
شونه ام رو انداختم بالا که مهم نیس..
رفت، دوباره دو دیقه دیگه برگشته میگه:داداشی؟ جواب ندادم
دوباره صدا می کنه: کـــیـــــانـی؟
بابا حال ندارم خو.. جواب دادم: جونِ داداشی؟جونِ کیانی؟چیه عزیزم؟
پاشو بریم دکتر.. آخه اگه نیای نیمروی عصرونه رو رو تو باید بشکنم و بپزم..
من:!!!!!! خواهریِ دلسوزه؟؟؟
بعـــــــله اجاق گاز هستم .. درخدمت شما..