دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 42400

تاریخ انتشار : بهمن 1391

با دوستم رفتیم کتابخونه
برگشتنی از پله ها میومدیم پایین رو پله ی آخر پام لیز خورد افتادم زمین
سریع دورو برمو نیگا کردم دیدم خدارو شکر کسی نیست:))
دوستم هرهر کرکر به من میخندید
بهش میگم چش سفید دستمو بگیر کمک کن پاشم
داشت غش میکرد از خنده
هنوز رو پله نشسته بودم که
یهو یه جنتلمن از کنارمون رد شد
یه نگاه به من کرد یه نگاه به دوستم
یهو ازم پرسید اتفاقی افتاده خانوم؟؟؟؟؟؟
گفتم نه یه کم سرم گیج رفت نشستم
دوستم گفت:دروغ میگه دروغ میگه خورده زمین:دی
پسره یه نگاهی بهم کرد یه اخم کرد رفت
خو آخه من چی بگم؟؟؟؟؟؟
خدایی دوسته و رفیقه با مرامه ما داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟