دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 41863

تاریخ انتشار : بهمن 1391

پستـــ ویـــــژه" shey2nak "
ابتدایی بودم
توی مسیر خونه تا مدرسه یه لوازم التحریری بود با کلی وسایل با کلاس و خشگل...
منم وقتی از مدرسه تعطیل میشدم میرفتم پشت ویترینش و قیمت جنساش رو نگاه میکردم.یه بار پولام رو جمع کرده بودم خوش و خندان وارد مغازه لوازم التحریری شدم.از قبل چشمم دنبال یه خط کش شابلون دار بود...خیلی شیک و قشنگ بود واقعاً زیبا بود...منم که پولام نتیجه 6 ماه پس اندازم بود و نمی تونستم به راحتی خرجش کنم شروع کردم به برانداز کردن خط کش.هی از صاحب مغازه میپرسیدم این جنسش خوبه؟؟؟نشکنه؟؟؟و خیلی چیزهای دیگه...خلاصه دلم رو زدم به دریا و خط کش رو خریدم.از خوشحالی شبش خوابم نمی برد دوست داشتم زود تر صبح بشه تا بتونم خط کشم رو به هم کلاسی هام نشون بدم...
صبح شد و من شاد و شنگول به سمت مدرسه رفتم.توی راه همش داخل کیفم رو باز می کردم که مبادا خط کش شکسته باشه.به مدرسه رسیدم و رفتم سر جام نشستم و بعد خط کشم رو در آوردم و آروم گذاشتمش روی میزم...واقعاً زیبا و جذاب بود به طوری که توجه اطرافیانم بهش جلب شده بود.همه میگفتن مانی چند خریدی؟از کجا خریدی؟
یه هم کلاسی داشتم اسمش وحید بود خیلی وضع مالیشون توپ بود و از این خودکار و مداد های خارجی داشت.زنگ تفرییح اومد پیشم و گفت بچه گدا این خط کش رو از کجا دزدیدی؟؟؟؟گفتم به خدا خریدمش.گفت برو گمشو من که می دونم تو از این پول ها نداری.یالا یا میدیش به من یا به همه میگم دزدیدیش.گفتم من رو نترسون می تونم برم مغازه اش رو نشونت بدم...تیرش به سنگ خورد ولی من ته دلم خالی شده بود می ترسیدم یه کاری دستم بده...زنگ تفریح دوم دیدم که با صورت اشک آلود با ناظم اومد پیشم.گفت آقا مانی خط کشم رو شکونده...یه خط کش شکسته هم دستش بود می گفت آقا اجازه خودم دیدم شکستش...ناظم از خدا بی خبر من هم هر چی بهش میگفتم من نشکستم می گفت نه...
ناظم گفت پول خط کش رو بهش بده ولی من که پولی نداشتم گفتم آقا اجازه من پول ندارم.ناظم گفت پس خط کش خودت رو بهش بده....وای انگار دنیا رو سرم خراب شده بود...با یک بغض بهش گفتم آقا اجازه...اونم خط کشم رو گرفت و به وحید داد...
من اونروز نتونستم از حقم دفاع کنم تا امروز این راز توی سینه ام بود ولی از امروز مهمون مانیتـور های شمـاسـت :(