تاریخ انتشار : بهمن 1391
یكی از فانتزیام اینه كه یه پیرمرد پودار تصادف كنه من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم اونم با بچه هاش مشكل داشته باشه تمام زندگیش به نام من بزنه و بمیره .وقتی بچه هاش منو پیدا میكنن كه پولا بگیرن همه چیز بندازم جلوشون بگم بردارید نامردها اونی كه با ارزش بود پدرتون بود