دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 41472

تاریخ انتشار : بهمن 1391

تو پذیرایی رو مبل نشسته بودم،لپ تاپ رو پام هدفون رو گوشام،بسته چشمام،رفته بودم تو رویاهام!(استعداد شاعر شدنم دارم)
آره غرق افکارم بودم یهو یه چیزی محکم خورد تو سرم!
از جام پریدم که یه قاشق جلو پام افتاد زمین! یعنی قاشقه خورده بود تو سرم!
سمت آشپزخونه نگاه کردم دیدم مامان خانوم داره از پشت اوپن اشاره میکنه که هدفونو از رو گوشم بردارم کارم داره!
مامانه ما داریم!
خداییش دیگه جرأت ندارم تو خونه هدفون بذارم!
یهو دیدی بابام کارم داشت تلویزیونو پرت کرد رو سرم!
یا شاید هردوشون کارم داشتن یهو دوتایی یخچالو پرت کردن رو من!
خانواده اس!