دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 41391

تاریخ انتشار : بهمن 1391

تو پارک منتظر دوستم بودم ( نسبتا خلوت بود )گوشیم شارژش تموم شده بود ساعتم نداشتم . یه دختره داشت از همونجا رد میشد ازش پرسیدم ببخشید خانم ساعت چنده. گفت: برو بابا .حتما بعدش می خوای بپرسی کتاب بینوایانو خوندی بعدش مانتوت چقدر قشنگه از چه رنگی خوشت میاد این چیزا دیگه جواد ( همون خز ) شده. اینجوری شدم O : گفتم: نه همون ساعتو اگه میشه لطف کنید بگید کافیه.