تاریخ انتشار : بهمن 1391
خواهرم اومده {ده هشتادی}می گه باید با داداش دوست من دوس ب شی ویلا گوشیتو خورد میکنم منم گفتم نه برو بابا درس دارم اونم گیافشو مثل موشا میکنه و میگه البته در حال گریه کردن آجی جون تورا به خدا رحم کن وبیا با داداش دوستم دوس شو داداشش گفته که اگه کاری کنی که خواهرت با من دوس شه در عوض من برات یه ماشین می خرم . منم گفتم تو چرا ان قدر ساده ای من با اون دوس نمی شم خواهرمم گوشیمو گرفتو از بالای ساختمان شوتش کرد پایین آلان من عزادار گوشیمم که تازه 3روز بیشتر نبود که خریده بودم.