دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 41317

تاریخ انتشار : بهمن 1391

خواهرزاده ام رو که قبلا ذکر خیرش بود یادتونه؟همونکه عروسکش رو برده بود آنژوگرافی! این گودزیلا کوچولو یه نمه لاغره!!مامانشم که حسسسسسسسساااس!!ورداشته بچه رو برده دکتر که چرا این قد لاغره و چه میدونم چاق نمیشه؟؟؟این گودزیلا کوچولو هم عروسک هاش (خانواده کفشدوزک ها) رو ورداشته بود ریخته بود تو کیفش و د برو که رفتیم!!بعد این که دکتر معایه نش میکنه میگه بابا خانم این اژدها از منم سالم تره!هیچ مشکلی نداره. خیالت راحت!!خواهرزاده ام که از این به بعد زینب(به زبون خودش(نینب))صداش میکنیم برگشته به دکتر گفته: ااا آقای دکتر من که مریض نیستم.من بچه هامو(خانواده کفشدوزک) آوردم دکتر!!حالا هم زحمت بکشید معاینشون کنید ببینیم سالمن؟؟دکتر بیکار قصه ماهم نشسته معاینه کردن هر پنج تا عروسک!!تازه بعدش گیرداده بود که دکتر دارو بنویس:)) دکتر هم تو یه کاغذ چندتا خط خطی مینویسه تحویل میده!!حالا بگو دکتر خدا بگم چیکارت کنه!این چه کاریه!بهونه دادی دست بچه!از اون روز تا حالا به من بیچاره گیر داده بریم داروهای بچه هامو بگیرم!طفلی ها مریضن! دارن ميمیرن!!آخه من چیکاااار کنم!!!!هی واااااای من!!!!!!!!
خواهرزاد و عروسکاش: : - ))))
دکتر بیکار: :@)
مامانش: :-///