تاریخ انتشار : بهمن 1391
بایه دختره تو دانشگاه اشناشدم اونروزم پرشیا زیرپام بود مال دوستم بود سوارش کردم ورسوندشم روزبعد گفت بیا دنبالم گفتم شرمنده دخی جون ماشین ندارم این راگفتن همان و فراموش کردنم همان (الانم شکست مشقی خوردم)