دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 41138

تاریخ انتشار : بهمن 1391

یکی از فانتزیام اینه که با مخاطب خاصم تو خیابون راه برم بعد یه پسره بیاد تیکه بندازه منم عین این فیلما وایسم یواش برگردم و بگم: "هی پسر..... چیزی گفتی؟"
پسره هم با پررویی بگه آره
بعد باهم گلاویز بشیم.... خیلی سنگین همدیگه رو بزنیم... مخاطب خاصم هی جیغ و داد و گریه. ملت دورمون اصن خیلی خفن
بعد که پسررو زدم با لباس خاکی برمیگردم، یه لبخند نرم میزنم و میرم سمت مخاطبم. نزدیکش که میشم صدای گلوله میاد و من میوفتم رو زانوهام.... نگو پسره اسلحه داشته و با سر و صورت خونی نفسای آخرو میزنه و میمیره...
مخاطب خاصمم منو بغل میکنه و فریاد زنان میگه:"نــــــــــــــــــــــه"
منم میگم:"دیدار به قیامت عزیزم" و میوفتم و جان به جان آفرین تسلیم میکنم....
خداییش حقمو خوردن من لایق اسکارم، اصغر خدا ازت نگذره(اصغر فرهادی رو میگم!)