تاریخ انتشار : بهمن 1391
یکی از فانتزیام اینه یه روز که دارم تو خیابون قدم میزنم ببینم یه دختر درحال رد شدن از خیابونه و از اونطرف هم یه کامیون با سرعت داره میاد سمتش بعد من بپرم دختره رو از جلوی کامیون نجات بدم و به راه خودم ادامه بدمو برم به سمت غروب آفتاب و کم کم گم بشم و دختره از شدت علاقه ای که به من پیدا کرده بمیره