تاریخ انتشار : بهمن 1391
بابام یک دوست داره با4تا پسرهر پسرش2تا گودزیلا
خلاصه بگذریم از هییت برگشتیم بعد ناهار دوست بابام میخواست با نوه های گودزیلاش برگردن خونشون دور هم بودیم وصحبت سر کوچه یهو دیدیم این گودزیلا ها زدن گاری اکو رو ترکوندن قوطی های دورش رو همشو کندن
قیافه من:))))))))))):(((((((
واقعا اینا زورشون هم مثل گودزیلاست
خدایا توبه