تاریخ انتشار : بهمن 1391
نصفه شب داشتم با گوشیم بازی میکردم یییییهو مامیم مث جن زده ها در و وا کرد اومد تو اتاق.
من (در حال ملاقات با عزراییل): چی شده؟
مامی(در حال گریه): خبر مرگت خواب دیدم تنگی نفس گرفتی داری میمیری
اومدم ببینم زنده ای یا مردی که اگه مردی برم خاکت کنم.
منs-:
سازمان حمایت از کودکان!!!!!!!!!!!!
شرک:)-:
نمیدونم به شرک چه ربطی داشت اون موقع شب؟
مامانه نگران من دارم؟