دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 40444

تاریخ انتشار : دي 1391

آقا من یه خاهرزاده دارمظاهرا کوشولو،،،،،اماباطنن،،،گودزیلا،،،،بله دهه هشتادیه،،،،،،،،،چندروز پیشارفتم خونشون مگم پوریاخاله جونی،،،،،سلاااآام(گفتم باهاش ازدره دوستی واردبشم شایدیه فرجی شد امروز رو از دستش جون سالم بدر ببریم)
پس ازاندکی تحمل میبینم جواب نمیده!!!!!
یه نگاه به خواهرم کردم دوباره میگم پوریا،،،،،،،خاله اومده ها،،،،،
یهو درحالی که گوشی مامانش درگوشه گذاشته به صورت کاملاجدی میگه:خاله،،،،،حوصله ات رو ندارم ولم کنبزال ببینم چرا دوباره داره ردم میکنه،،،،،اه،،،،،،،
من: :| فکرکنم بادوست دخترش دعواش شده!!!!!!!!!
همچنان من: :|
خواهرم : :-D
خواهرم بعد ازجویده شدن فرش: :-) خوب ضایعت کرد حال کردم!
پوریا: :-P