دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 40299

تاریخ انتشار : دي 1391

یکی از فانتزیام اینه که توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب از اتاق عمل سریع بیاد بیرون و داد بزنه:
آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره ...
من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم پرستار بلندتر و با التماس میگه:
آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده ...
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن :
آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره ...
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:
.
.
.
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن ...
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میشم ...
خخخخخخخخخخخخخخخخ =)))))))))))))