تاریخ انتشار : دي 1391
یه روز مامانم عصبانی بود بهش گفتم مامان ناهار چی داریم بعد بلند داد زد کوفت ، درد ، مرض بعدش که ساکت شد گفتم به به چه مامان زحمت کشی دارم خسته نشدی این همه غذا درس کردی
اخه اینم پسره مامانم داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟