تاریخ انتشار : دي 1391
عاقا اول دبیرستان بودیم معلم کلاس در اختیار خودمون گذاشته بود ما که ته کلاس بودیم نشسته بودیم جوک و خاطر میگوفتیمو میخندیدم میز پشتیم مون هم خالی بود .
اقا تو گرمایی خندمون بودیم که یهو بچه درس خونه کلاس امد نشست تو میز خالی درس زنگ بعد رو د بخون مارو میگی همینجور شبیه ادم ندیده ها زول زدیم بهش . بعد از چند لحظه گفت چیه ادم ندیدین ما رو میگی کم نیاوردیم که گفتیم نه بچه درس خون ندیدیم . این رو که گفتم بساطش رو جمع کرد رفت .