دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 39219

تاریخ انتشار : دي 1391

اغا برج ايفل تو حلقم اگه دروغ بگم
يه شبي يكي از رفيقاي بابام(جوون بود)خونه ما بود كه يه دفعه يه نفري با تمام قدرت شروع كردن به زدن در خونمون، اونم نه يه بار،چندين دفعه با تمام قدرت درو زد كه پدرم گفت(جلوي رفيقش): اين چه ادم احمقيه داره اينطوري در ميزنه؟برو درو باز كن ببين چه خريه؟
من رفتم درو باز كردم كه ديدم بله پدر همون رفيق بابام بود
من در حال تعجب (:
بابام سرخ شده):
رفيق بابا در حال گاز زدن زمين(:
احمق و خر(: