دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 39096

تاریخ انتشار : دي 1391

یه روز که مامانم مریض بود دکتر رفته بود من شدم اشپزباشی!
خدا اون روزو نصیب هیچکس نکنه:دی اول خاسم کوکو سیبزمینی بسازم!سیب زمینیارو یه 1ساعتی گذاشتم اب پز بشه ولی بازم سفت بودن!خسته شدم پوستشونو کندم بردم سرخشون کنم سیب زمینی سرخ کرده بخوریم!!بعد دیدم سر سرخ شدن پخش شدن! با تخم مرغ دقیقا آش شد تازه رنگشم مشکی تیره شد!0-0
بابام واسه اینکه تو ذوقم نخوره همشو خورد!من رفتم واسه خودم تخم مرغ شکوندم =))))