تاریخ انتشار : دي 1391
عاقا دیروز داییمو توخیابون دیدم بایه دختره دیدم (دایی 18سالشه) شیطان درونم بیدار شد رفتم جلو به داییه گفتم فلانی ازتوانتظار نداشتم تو بمن قول داداه بودیو ازینجور چرتو پرتا بیچاره دایی شده بوداین0-oدختره رو که اصلا نگو چنان خشمگین شده بود گفتم الان میزنه میکشتمون هیچی دیگه منم بلافاصله صحنه واقعه رو ترک کردم اق داییم باهام نمیحرفه ههههههههههههه همچین خواهرزاده ایما