دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 38854

تاریخ انتشار : دي 1391

آقا ي راننده بود تعريف ميكرد:
ي روز يه دربستي بم خورد 4 تا زن كه چن تا بچه هم داشتن
اين توله سگا هي ورجه وورجه ميكرد و پيرهن و موهامو ميكشيدن
من چيكا كردم؟
شيشه ماشين رو بستم و يه شيمياي بي صدا اما خوش بو انداختم
... اين بو كه پيچيد از مامانشون شكايت كردم و گفتم خواهر من اين بچه هاتون چيكار كردن؟؟ بو ورداشت ماشينو
حالا اين مامانا بچه هاشون رو هي ميزدن
دلم خنك شد بخدا