تاریخ انتشار : دي 1391
یه بار شوهر خالم مریض شده بود نافرم،رفته بود زیر پتو فقط نوک پاش بیرون بود
خالم اومد بالا سرش گفت: مقصود جون،بلات تو سرم بهتری؟میخای برات اویشن دم کنم؟
مقصود خان ازون زیر پتو گفت؟ها،درست کن
یهو خالم گفت:چه خبرته همین الان درست کردم که
بیچاره مقصود در سکوت سعی کرد بخابه
خخخخخخخخخ