دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 38820

تاریخ انتشار : دي 1391

يه روز امتحان رياضى داشتيم منم هيچى نخونده بودم، ميخواستم زنگ بزنم به رفيقم بياد باهم بريم مدرسه موبايلمم شارژ نداشت، گوشى خونه رو ورداشتم و از استرس زياد شماره خودمو گرفتم، بعد بدو بدو رفتم سمت گوشيم، فک کردم رفيقم از خونش زنگ زده (شماره خونمونو سيو نکردم تو گوشيم) گوشيو ورداشتم هى ميگم: الو، الو
گوشيم رو نيگا ميکنم ميگم اين چرا حرف نميزنه؟ نکنه طوريش شده؟
بعد گوشى خونه رو نگا ميکنم ميگم اين چرا انقد الو الو ميکنه؟
اصن يه وعضى بود.
تازه بعد 20 ديقه دوزاريم افتاد قضيه چى بوده و سر امتحانم همش داشتم ميخنديدم
همچين آدم خود درگيريم من!!