دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 38593

تاریخ انتشار : دي 1391

پسر داییم داشت تعریف میکرد:
آره.با سحر (زنشه) رفتم رستوران.حالا دستشوییم گرفته رفتم دستشویی.بیرون که اومدم دیدم یه خانومی اومده..بعد من هی نگاش میکنم (که ینی اینجا مردانه چرا اومده) از یه طرفم خندم گرفته..اونم انگار خوشش اومده باشه، هی میخندید..
من:0
اومدم بیرون دیدم همه دارن منو مینـِـگـَـرَن!بعد یک آن فهمیدم رفتم دستشویی زنانه.مردم همچی انگار پیت بول رو جلوشون دیدن!!:)))
سحـ رم هی میگفت اون دختره چرا میخندید؟تو رو از کجا میشناخت؟چرا میشناخت؟
حالا مگه ول میکرد..!
بعد تعریف این موضوع عین چی آ میخنده!
پسـ ردایی ِ داریم؟!!
من:))))))))))))
حال کردین همه شاد شدن؟!به امید آینده ای قشنگ!:)))))))))))))