دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 38391

تاریخ انتشار : دي 1391

تواتوبوس نشسته بودم یه پسره هم جلوم واساده بود،پشت سرش دربودازجلوهم سینشو چسبونده بودبه میله اتوبوس،گردنشم گذاشته بودرومیله داشت باچن تا دخترکه جلوی اتوبوس بودن اشاره بازی میکرد(محوشده بود)که اتوبوس تو ایستگاه نگه داشت،خدا نصیب گرگ بیابون نکنه،آمین یارب العالمین:راننده درو زدکله پسره گیرکردبین میله ودر:-))دخترا بادیدن این آیتم بنفش شدن ازخنده،پسراهم لبخندژوکوندهمراه با همدردی،بقیه:-)))))حالاهی دادمیزنیم آقای راننده دروبزن نفسش بنداومدمگه میشنوه...پسره همینطورکه گردنش گیرکرده بودداشت به روحیه رفتش فک میکرد...اولین ایستگاه پیاده شد...هه...