دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 38086

تاریخ انتشار : دي 1391

خدااموات شمارم بیامرزه!!سال مادربزرگم بودموقع ناهارخواهرزادم اومدنشست پیشم،بهش نوشابه دادم میگه من ازاونامیخوام که صدامیده!(شیشه ای تشتکیا)خلاصه ازاون اصرارازمن انکاردیدم داره آبرومونومیبره...گفتم دایی اینم ازهموناس بازکن ببین!!آقاتادرشوبازکردانگشتموکردم تودهنم صداتشتک درآوردم(یادتونه:-))تاحالاانقدذوق نکرده بود،هی درنوشابروبازوبسته میکردمام به جای فاتحه شیرین کاری میکردیم صداتشتک درمیاوردیم...لپم خون مردگی شدتانوشابشوخورد. به خواهرم میگم چرااین بچه انقدخنگه میگه حلال زاده به داییش میره!!هیچی دیگه،بدون مقاومت قانع شدم:-) خوخواهرمن واس چی ازضرب المثل سواستفاده میکنی! پیشنهادمیکنم هیچوقت ازخواهرزادتون انتقادنکنید...لعنتی تف سربالاس...