دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 38059

تاریخ انتشار : دي 1391

آقا تو کلاس ما جزو بچه زرنگا بودیم!
سر زنگ فیزیک آق دبیر یه مسئله رو تخته نوشت و یکی از بچه هارو صدا زد بیاد حل کنه!
منم داشتم روش فکر میکردم ولی لامصب نمیتونستم حلش کنم!
خلاصه طرف رفت پا تخته نتونس حل کنه!
آق دبیر عصبانی شد داد میزد خاک تو سرت گوساله نفهم,پس موقع درس دادن حواست کجاس?,یک چک و لگدی هم بهش زدو کلی جلو بچه ها خوردش کرد! بعد از کلاس انداختش بیرون به نماینده هم گفت این پسره تا آخر سال دیگه سر کلاس من نمیاد!
بعد خیلی خونسرد منو که مثلا شاگرد اول بودم صدا کرد برم حلش کنم!
رفتم پا تخته هرچی محاسبه میکردم جواب بدست نمیومد!
آق دبیر بالبخند اومد جلو گفت آخه عزیز من این که کاری نداره گچو ازم گرفت مشغول حل کردن شد که متوجه شدم گیر کرد,چن دقیقه خیره شد به تخته,بعد خیلی شیک و مجلسی رفت کتابی که ازش سوالو درآورده بود نگاه کرد بعد از تو کیفش گام به گام در آورد بعد اومد حلش کرد!
همون موقع زنگ خورد سریع وسایلشو جمع کرد رفت!