دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 38048

تاریخ انتشار : دي 1391

یه بار سوار تاکسی شدم,من بودم با یه خانوم جوون که جلو نشسته بود!
مقصدمون هم یکی بود,آقا وقتی رسیدیم من و اون خانوم هزاری دادیم (کرایه 500)
پیرمرد راننده باید نفری 500بهمون پس میداد ولی هرچی این جیب اون جیب کرد گیر نیاورد,برگشت گفت پونصدی ندارم!
منم اومدم بهلول بازی دربیارم دو تا هزاری ها رو از دستش گرفتم یکیشو دادم گفتم این هزاری من یکیشو گذاشتم جیبم گفتم اینم هزاری این خانوم!
اون لحظه خیال کردم کرایه خودم که هیچ کرایه اون خانوم رو هم من دادم!
درو باز کردم پامو گذاشتم بیرون که پیاده شم خانومه خیلی لاتی گفت بچه کجای انقد زرنگی?
رفتم تو فکر اومدم بیرون,فهمیدم سوتیدم بد!