دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 37875

تاریخ انتشار : دي 1391

روزای اول اموزشی سربازی رو میگذروندم و به ما گفته بودن که هر وقت یه فرد ارشد وارد اسایشگاه شد اولین نفری که چشمش به اون فرد افتاد باید با صذای بلند بگه:ایست اسایشگاه که همه باید بعد از شنیدنش خبردار وایمیستادن.جولوی در اسایشگاه ما یه تابلوی اعلانات بود و من داشتم در مورد تراشیدن موی سر و ارایشگاه پادگان یه چیزایی میخوندم که یهو متوجه شدم یکی از بچه ها داره بهم ادا و اشاره میکنه که یهو برگشتمو دیدم بععععععععله فرماندمون بود.منم که اون مطالب تابلوی اعلانات رو مغزم تاثیر گذاشته بود و حول شده بودم با صدای بلند فریاد زذم:ایییییییست ارایشگاه چند ثانیه نشد که دیدم بچه ها دارن در و دیوار رو گاز میگیرن یه چند نفری هم فک کنم معاف شدن
مدیوونین اگه فک کنین تا یه هفته فقط من نگهبان اسایشگاه بودم