دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 37462

تاریخ انتشار : دي 1391

موقعی که میخاست دنیا خراب شه همه خانواده رو به همین بهونه تو خونه مادربزرگم جمع کردم و با داداشم (اشتباه نکنید دهه شصتیه!) هماهنگ کردم رفتم تو خونه الکی یه شمارش معکوسی (واسه پایان دنیا)شروع کردم به داد زدن طوری که داداشم تو حیاط بفهمه عاغا این آخراش باحال بود یکی قرآن میخوند یکی تسبیح تو دستش دختر خالم تو بغل مامانش میلرزید از ترس و کلا فضا خنده دار بود که شروع شد3............2............1 این یکو که گفتم در یک اقدام از پیش طراحی شده داداشم یه بشکرو تو حیاط انداختو هل داد عاقا یه همهمه ای شده بود صدای جیغ بشکه و از همه بلندتر صدای خنده منو داداشم !!! اون آخرم یه دل سیر کتک خوردیم.
شما با لایکاتون تسکین بدین این دردامو!!!!