دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 37445

تاریخ انتشار : دي 1391

خونمون مهمونی بود .
منم مسئول آوردن غذا برای مهمون های آقا بودم .
تند تند میرفتم و میومدم . دیگه همه سوپشون رو خورده بودند و پلو میخوردند که کار من تموم شد و با یه ظرف خورشت نشستم سر سفره . دیدم بازم صدام میکنن فوری گوشت خورشت رو ریختم توی بشقابم و رفتم بیرون اومدم دیدم گوشت نیست . خلاصه صداشو در نیاوردم و غذامو خوردم .
بعد غذا دیدم دائیم میخنده میگه یه تعارف نکردی منم گوشت رو از بشقابت برداشتم .
آخه فک و فامیله ما داریم ؟ گوشتهای بشقاب جلوی خودشو خورده بود به این یه دونه هم رحم نکرد .
خلاصه از اون روز دنبال هر فرصتی میگردم تلافی کنم نمیشه .