تاریخ انتشار : دي 1391
تو مهمونی یکی از بچه ها شیطون فامیل سر سفره کنار من نشسته بود ... غذاشو خورد بعدش اومد دوغ بخوره کلشو خالی کرد رو لباس ما
با حالت خشم بهش نگاه کردم، دست کرده از تو جیبش هزاری درآورده میگه: اونجوری نیگا نکن بیام اینک خسارتت :|